دو راه ثروتمند شدن در کشور ایران

سرمایهگذاری روی خودتان، بهترین کاریست که میتوانید انجام دهید. تواناییهای شما چیزیست که نمیتواند از شما گرفته شود. شما میتوانید هر کاری را انجام دهید؛ اما اگر تواناییهایتان را گسترش دهید، یک دارایی فوقالعاده ارزشمند خواهید داشت که دهها برابربه سمت شما بازمیگردد.
فوربس: رشد انفجاری شمار میلیونرهای دلاری در ایران
نشریه فوربس در مقالهای مینویسد، شمار افراد پردرآمد در سال ۲۰۲۱ در ایران بالای ۲۱ درصد رشد داشته است. به نوشته این مجله، ۲۵۰ هزار میلیونر در ایران زندگی میکنند و ۷۲ درصد افراد پردرآمد در رمزارزها سرمایهگذاری کردهاند.
رشد تعداد میلیونرهای دلاری در ایران در حالی که این کشور با تحریمهای وضع شده توسط آمریکا روبروست و درگیر پاندمی کروناست انفجاری بوده است.
در سال ۲۰۲۰ شمار افراد پردرآمد (افراد با درآمد خالص بالا) در ایران۲۱/۶ درصد رشد کرده است. میانگین جهانی این مقوله، در همین سال، ۶/۳ درصد بوده است.
بر اساس گزارش کاپژمینای (شرکت مشاوره فناوری اطلاعات) که روز ۲۹ ژوئن منتشر شد، در بازه زمانی ماه مارس تا ژوئن ارزش بازار ارز تهران در مقایسه با مدت مشابه سال قبل ۶۲۵ درصد افزایش داشته است.
۲۵۰ هزار ابرمیلیونر در ایران
این گزارش با اشاره به تحریمها و عدم سرمایهگذاریهای بینالمللی مینویسد که بسیاری از سرمایهداران ایرانی در بازار سهام سرمایهگذاری کردند و بازار پرتلاطم از آنها میلیونر ساخته است. کاپژمینای شمار ابرمیلیونرهای ایرانی را ۲۵۰ هزار نفر میداند که بیشتر آنها در تهران زندگی میکنند. به نوشته فوربس، شماری از طبقات ثروتمند در ایران پول خود را در بورس و استخراج رمز ارزها سرمایهگذاری کردند.
بورس و رمز ارز: دو دلیل رشد طبقه جدیدی از میلیونرها
به نوشته فوربس، دولت هم با تزریق سرمایه به بورس به ثروتمندتر شدن شماری محدود و رشد طبقه جدیدی از ثروتمندان کمک کرد. بنا بر این نوشته، برق ارزانقیمت در ایران و شرایط مطلوبی که برای استخراج بیتکوین برای دستهای در ایران پدید آمده، راه را برای ایجاد ثروتمندان جدید فراهم کرده است.
دولت در سپتامبر ۲۰۲۰ یک درصد و در ژانویه امسال ۵۹۲ میلیون دلار از صندوق توسعه ملی به بازار تزریق کرد.
تب استخراج رمز ارز در ایران چنان بالا گرفت که دولت در ماه مه ممنوعیتی ۴ ماهه برای این حوزه اعلام کرد. خاموشیهای متعدد در سراسر کشور یکی از پیامدهای استخراج افسارگسیخته رمز ارز توسط عدهای محدود بود.
بر پایه گزارش ثروت جهانی، تقریبا ۷۲ درصد از افراد پردرآمد در رمزارزها سرمایهگذاری کردهاند.
افزایش شمار ثروتمندان ایرانی در حالی رخ میدهد که به دلیل اقتصاد ضربه خورده از تحریمها و شرایط بحرانی پدیدآمده در اثر کرونا، ارزش پول ملی به شدت سقوط کرده و قیمت کالاهای اساسی افزایش یافته است.
ایران از عربستان پیشی گرفت
این رشد سریع میلیونرها در ایران، بنا بر نوشته فوربس، رده ایران را از نظر شمار میلیونرها به رتبه چهاردهم در جهان و رتبه نخست در خاورمیانه رسانده است. این رشد باعث سبقت ایران از عربستان شده که با ۲۱۰ هزار میلیونر سه پله پایینتر از ایران ایستاده است.
"۶۰ درصد در فقر نسبی به سر میبرند"
این گزارش به پدیده آقازادهها یا صاحبان ژن برتر در ایران و عکسهایی که از زندگی لاکچری و تجملاتی آنها در شبکههای اجتماعی منتشر شده و میشود هم اشاره کرده است.
فوربس رشد این چنینی ثروتی در ایران را در تضاد شدید با فقر و وضعیت اقتصادی در ایران میداند. چرا که بر پایه برخی آمارهای غیر رسمی، ۶۰ درصد از جمعیت دو راه ثروتمند شدن در کشور ایران ایران به دلیل هزینههای زندگی در فقر نسبی به سر میبرند.
این گزارش به نقل از یک کارشناس امور سیاسی به انتقاد بسیاری از ایرانیان از فاصله فزاینده میان فقیر و غنی در این کشور و نابرابری اقتصادی اشاره میکند و مشارکت کمسابقه پایین مردم در انتخابات ریاست جمهوری ایران را نشان یأس و ناامیدی مردم از دولت میداند. فوربس مینویسد، این خبر که ثروتمندان ایران ثروتمندتر میشوند میتواند برای رئیس جمهور آتی ایران مشکلزا شود.
دولتمردان ایران وضعیت اقتصادی و فقر گسترده در این کشور را اغلب به عوامل خارجی چون تحریمهای وضع شده علیه برنامه هستهای و سیستم بانکی جمهوری اسلامی مربوط میدانند.
اما این کارشناس، فساد مالی گسترده و خویشاوندسالاری را از جمله دلایل اصلی وضعیت و رشد فقر در ایران میداند.
بیشترین شمار میلیونرها در آمریکا، چین در رده چهارم
بر اساس گزارش ثروت جهانی، آمریکای شمالی برای نخستین بار در ۵ سال گذشته حالا در مجموع بیش از آسیا-اقیانوسیه میلیونر دارد؛ ۷ میلیون میلیونر در آمریکای شمالی (ایالات متحده و کانادا) در برابر ۹/ ۶ میلیونر در آسیا-اقیانوسیه.
پس از آمریکا و ژاپن، آلمان و در رده چهارم، چین، بیشترین شمار میلیونرها را در خود جای دادهاند.
ایران چند میلیون فقیر دارد؟ ثروتمندان ایرانی از کجا پول آوردهاند؟ - گزارش یک روزنامه
مجله فوربس سال گذشته در گزارشی اعلام کرد ثروتمندان ایرانی دارایی خود را از بورس و بازارهای ارز دیجیتال به دست آوردهاند و البته بیشتر آنها این دارایی را از رانت اطلاعاتی و رانت انرژی کسب کردهاند. فوربس به رشد خیرهکننده درآمد ثروتمندان ایرانی اشاره کرد. در گزارش فوربس آمده بود: در سال ۲۰۲۰ میلادی تعداد ابرثروتمندان در ایران، ۲۱.۶ درصد رشد کرده و این در حالی است که متوسط رشد تعداد این گروه از ثروتمندان در جهان در همین بازه زمانی، تنها ۶.۳ درصد بوده است.
جی پلاس؛ روزنامه شرق نوشت: بخش کوچکی از جمعیت ایران یعنی حدود هشت درصد ایرانیها، ثروتمند هستند و 92 درصد مردم از نظر درآمدی فقیر یا متوسط به شمار میآیند. نکته درخور توجه آنکه ثروت ثروتمندان ایرانی با رشد خیرهکننده زیادتر میشود و در مقابل جمعیت فقیر ایران در عرض سه سال دو برابر شده است.
دادههای پایگاه اطلاعات رفاهی ایرانیان که تنها جمعیت یارانهبگیران را رصد میکند، گزارش داده است 77میلیونو 400 هزار ایرانی یارانه دریافت میکنند و از این جمعیت 35 درصد فقیر، 57 درصد جزء طبقه متوسط و 8 درصد از طبقه برخوردار و ثروتمند محسوب میشوند و اطلاعات مالی هفت درصد ایرانیان در دسترس نیست.
بر اساس این گزارش، حدود پنج میلیون و 800 هزار ایرانی ثروتمند هستند. در دستهبندیهای معاونت رفاه اجتماعی وزارت کار، خانوارهای یارانهبگیر برخوردار که عمدتا در دهک دهم درآمدی یا بالاترین سطح درآمد قرار میگیرند، در دو دسته کارمند دولت و غیرکارمند دولت مشخص شدهاند. این دو دسته با جمعیت 5.8 میلیون نفری، هشت درصد خانوارهای کشور را شامل میشوند و بیش از 98 درصد آنها دارای خودرو هستند. در این دستهبندی، 91 درصد خانوارهای برخوردار کارمند دولت، سهام عدالت دارند؛ درحالیکه فقط 61 درصد از خانوارهای برخوردار غیرکارمند سهام عدالت گرفتهاند.
نکته دیگر اینکه خانوارهای برخوردار کارمند و غیرکارمند، گرچه از منظر معیارهای اقتصادی بهعنوان 10 درصد جمعیتی که بیشترین برخورداری را دارند، در دهک دهم قرار گرفتهاند، اما فقط بخش کمی از آنها در جرگه خانوارهای پولدار و بهاصطلاح میلیاردر قرار میگیرند که به تعبیر احمد میدری، معاون پیشین وزیر کار، باید آنها را صدک ثروتمند لقب داد. جمعیتی که شاید بتوان با گزارش سال گذشته مجله فوربس، برآورد دقیقتری از آنها به دست آورد. بر اساس این گزارش، نزدیک به 250 هزار ایرانی ثروت بالای یک میلیون دلار دارند و غالب آنها در تهران زندگی میکنند.
با دلار 27 هزار تومانی این روزهای بازار ایران، در واقع باید گفت 250 هزار ایرانی ثروتی بیشتر از حدود 27 میلیارد تومان دارند. در واقع باید گفت بخش بسیار کوچکی از ایرانیها ثروتمند هستند و غالب مردم ایران فقیر یا متوسط هستند. اما ماهیت جمعیت پولدار ایرانی هم در نوع خود جالب است.
ثروتمندان ایرانی از کجا پول آوردهاند؟
حمید پورمحمدی، معاون اقتصادی و هماهنگی بودجه سازمان برنامه و بودجه، سال گذشته به فارس گفته بود 68 درصد کارمندان دولت جزء سه دهک بالای درآمدی هستند و مرکز پژوهشهای مجلس هم پیش از این در گزارشی این آمار را تأیید کرده است.
مجله فوربس سال گذشته در گزارشی اعلام کرد ثروتمندان ایرانی دارایی خود را از بورس و بازارهای ارز دیجیتال به دست آوردهاند و البته بیشتر آنها این دارایی را از رانت اطلاعاتی و رانت انرژی کسب کردهاند.
فوربس به رشد خیرهکننده درآمد ثروتمندان ایرانی اشاره کرد. در گزارش فوربس آمده بود: در سال ۲۰۲۰ میلادی تعداد ابرثروتمندان در ایران، ۲۱.۶ درصد رشد کرده و این در حالی است که متوسط رشد تعداد این گروه از ثروتمندان در جهان در همین بازه زمانی، تنها ۶.۳ درصد بوده است.
در این گزارش تأکید میشود که بازدهی بازار سرمایه ایران در فاصله ماههای مارس تا جولای سال ۲۰۲۰ میلادی حدود ۶۲۵ درصد در مقایسه با سال پیش از آن افزایش داشته است. این در حالی است که در همین بازه زمانی، شاخص S&P 500 (شاخصی شامل نمادهای ۵۰۰ شرکت برتر در بورس نیویورک و نزدک در آمریکا) تنها ۱۶ درصد بازدهی داشته است. همچنین در این گزارش تأکید شده که استخراج ارز دیجیتال در ایران به دلیل برق بسیار ارزان، کمهزینه است.
بیشتر از 27 میلیون ایرانی در فقر مطلق
سوی مقابل این ماجرا، فقرا هستند. همشهری گزارش داده که بررسی آماری معاونت رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نشان میدهد 27میلیونو 103 هزار ایرانی در فقر مطلق به سر میبرند که البته این جمعیت با نسبت حاشیهنشینی در ایران تقریبا مطابقت دارد.
جالب است بدانید فقط 30 درصد خانوادههای فقیر زیر پوشش نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و بهزیستی هستند و 70 درصد فقرای ایران هیچگونه پوشش حمایتی ندارند.
رشد بیسابقه نسبت فقرای ایران در گزارشهای اخیر وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نکته درخور توجهی است. نتایج بررسی مؤسسه عالی پژوهش نشان میدهد ظرف سه سال جمعیت فقرای ایران حدود دو برابر شده است. بر اساس این پژوهش، در دوره سهساله ۹۶ تا ۹۹ جمعیت زیر خط فقر بیش دو راه ثروتمند شدن در کشور ایران از دو برابر شده است. همچنین سال گذشته پایگاه اطلاعاتی استاتیستا اعلام کرد ایران رتبه هشتم شاخص فلاکت در جهان را از آن خود کرده است.
کارگران و بازنشستگان در طبقه متوسط
گزارش پایگاه اطلاعات رفاهی ایرانیان همچنین درباره طبقه متوسط ایران توضیح داده است که بیشتر آنها کارگران، بازنشستگان و کارمندان کمدرآمد هستند.
بر اساس دادههای این پایگاه، در مجموع 13.9 میلیون خانوار یارانهبگیر معادل 57 درصد کل خانوارهای یارانهبگیر در قالب طبقه متوسط قرار میگیرند و این خانوارها بر اساس اطلاعات اقتصادی، درآمد و شغلی به پنج دسته کلی تقسیم میشوند.
دسته نخست، شامل کارکنان و مستمریبگیران دولت است که 2.2 میلیون خانوار معادل 15.8 درصد کل خانوارهای متوسط را در بر میگیرد. طبق آمار، 64 درصد این خانوارها دارای خودرو بوده و 91 درصد آنها نیز سهام عدالت دارند. این در حالی است که بهطور میانگین فقط 24 درصد خانوارهای فقیر خودرو دارند و ضریب بهرهمندی آنها از سهام عدالت نیز از 82.5 درصد فراتر نمیرود.
دسته دوم، کارگران و مشاغل خصوصی را شامل میشود و شش میلیون خانوار معادل 43.3 درصد کل خانوارهای دو راه ثروتمند شدن در کشور ایران متوسط در این دسته قرار میگیرند. بر اساس آمارها، بهطور میانگین 66 درصد خانوارها در این دسته دارای خودرو هستند و 70 درصد آنها نیز سهام عدالت دارند.
در دسته سوم، بازنشستگان غیردولتی قرار میگیرند که 2.4 میلیون خانوار معادل 17.3 درصد کل خانوارهای متوسط را شامل میشود. بر اساس آمار، 46 درصد این خانوارها نیز دارای خودرو هستند و 72 درصد آنها سهام عدالت گرفتهاند.
دسته چهارم به خانوارهای فاقد درآمد ثابت (یعنی هیچ عضو بیمهپردازی ندارند) اختصاص دارد و سه میلیون خانوار، معادل 21.7 درصد از کل خانوارهای متوسط را شامل میشود. این خانوارها بهطور میانگین 75 درصد دارای خودرو هستند و 67 درصد آنها سهام عدالت گرفتهاند. از نکات شایان توجه این است که این خانوارها با وجود اینکه امنیت شغلی و پوشش بیمهای کمتری دارند و بهشدت تحت تأثیر شوکهای اقتصادی قرار میگیرند، باز هم نسبت به سه دسته اول، یعنی «کارکنان و مستمریبگیران دولت»، «کارگران و مشاغل خصوصی» و «بازنشستگان غیردولتی» شرایط اقتصادی و معیشتی بهتری را تجربه میکنند.
افزایش ناعدالتی درآمدی
داوود سوری، اقتصاددان، نکته شایان توجه این گزارش را شکاف گسترده بین فقرا و ثروتمندان ایرانی میداند و به «شرق» میگوید: وقتی میانگین نرخ رشد اقتصادی 10 سال حدود صفر بوده و 20 سال میانگین درآمد خانوار ایرانی نسبت به هزینههایشان افزایش نداشته است، مشخص است که فقر روز به روز بیشتر میشود و در مقابل، وجود انواع و اقسام رانت، دلالی و فساد بخش کوچکی را ثروتمندتر میکند.
او تأکید میکند در شرایطی که رشد اقتصادی کشور در 10 سال گذشته نزدیک به صفر بوده و در واقع اقتصاد درآمدی نداشته است، درآمدهای مالیاتی رشد داشته که این موضوع منجر به فقیرترشدن مردم میشود. ضمن اینکه بار عمده پرداخت مالیات بر دوش حقوقبگیران است و همین مسئله یکی از عواملی است که منجر به ناعدالتی درآمدی و توزیع نابرابر ثروت در ایران شده است. افزایش شکاف درآمدی از نظر اقتصاددانان میتواند منجر به زوال طبقه متوسط و ایجاد دو طبقه فقیر و غنی در کشور شود و در حالی که ثروت کشور در دست عدهای بسیار اندک قرار میگیرد، عموم مردم از مواهب اقتصادی بیبهره خواهند ماند.
مقدمه
قریب به ۵ دهه (از سال ۱۳۵۲) است که کشور پس از افزایش محسوس قیمت نفت و به تبع آن، درآمدهای نفتی، درگیر فراز و فرودهای اقتصادی و غیراقتصادی فراوان و بعضاً عمیقی شده است. بر اساس دادههای نهادهای معتبر خارجی و داخلی، ایران از لحاظ مجموع ذخایر نفت و گاز در جهان اول است. مسئله اینجاست که با وجود این ثروت عظیم خدادادی، چرا با گذشت چندین دهه، نه تنها اقتصاد ایران در مسیر شکوفایی و ثبات قرار نگرفته، بلکه گذر زمان، نابسامانیهای بیشتری را در اقتصاد کشور عیان نموده است؟ مشکل در چیست؟
در ادامه میخواهیم عواملی که در دهههای گذشته منشأ این مسئله بوده اند را به اختصار مورد اشاره قرار دهیم.
۱- نوع نگاه به منابع و درآمدهای نفتی
نگاه و درک رایج در بین مردم و حتی مسئولین کشور این است که نفت و گاز، یک ثروت ملی (به معنای درآمد نهایی) است که میتوان از آن برای هر مصارفی استفاده نمود. در حالی که نگاه صحیح و منطقی آن است که این منابع، سرمایه کشور هستند بدین معنا که نباید آنها را صرف مصارف جاری و نهایی کشور یا دولت نمود.
همین نگاه اشتباه به نفت و درآمدهای حاصل از دو راه ثروتمند شدن در کشور ایران آن، پایه گذار روشی اشتباه در بهره برداری از این منابع - یعنی صرف کردن درآمدهای حاصله برای امور جاری کشور - شده است. فرض کنید ارثی قابل توجه به یک فرد رسیده است. این فرد میتوان به چشم یک درآمد مصرفی به این ارث نگاه کند و شروع به مصرف و خرج آن برای مصارف روزمره و معمول زندگی کند. اما حالت معقول آن است که این فرد نگاه سرمایه مولد به این منبع خدادادی داشته باشد و با هدف ایجاد درآمد ثابت و پایدار از آن، اقدام به سرمایه گذاری آن نماید.
اگر مواجهه ما با درآمدهای نفتی (بهتر است بگوییم سرمایههای نفتی) همچون حالت دوم مواجهه فرد بالا با ارث معقول صورت میگرفت، آنگاه نوسان و کاهش این به اصطلاح درآمدها، تأثیری در امور روزمره اقتصاد کشور و مردم نمیگذاشت و معیشت روزمره مردم به این منابع گره نمیخورد.
۲-مصرف ریالی منابع ارزی حاصل از نفت
مادامی که رویکرد حاکم، استفاده جاری از منابع ارزی نفت باشد، طبیعتاً با توجه به غلبه مصارف ریالی در دولت، باید این منابع ارزی به منابع ریالی تبدیل گردد. اما این ریالی سازی در طول این مدت چگونه انجام میپذیرفته است؟
دولتها برای این منظور سراغ سادهترین و بدترین راه ممکن میرفته اند و آن الزام بانک مرکزی به تسعیر و خلق ریال در قبال دریافت ارزهای نفتی دولت بود. این مسئله باعث افزایش نقدینگی و ایجاد تورم پایدار در اقتصاد ایران طی دهههای گذشته شده است.
نکته مهم و لازم به توجه آن است که اکنون با گذشت ۵ دهه از این روند موجود، عمده پایه پولی (پول بانک مرکزی) از محل همین داراییهای ارزی دولت نزد بانک مرکزی ایجاد شده و مهمترین منشأ ایجاد نقدینگی در اقتصاد در طول این مدت بوده است. شاید قابل باور نباشد که در طول این ۵ دهه، در حالی که تولید واقعی کشور ۲.۲ برابر شده است، میزان نقدینگی حدود ۵۰ هزار برابر شده است.
نکته مهم دیگر این است که این روش ریالی سازی منابع ارزی حاصل از نفت، حتی در شرایطی که درآمد حاصل از سرمایههای نفتی به حداقل برسد، نیز تبعات یاد شده کماکان پابرجاست. بدین معنا که افزایش نرخ ارز و ارزشگذاری مجدد داراییهای ارزی دولت نزد بانک مرکزی، ابزاری برای تسویه استقراض دولت از بانک مرکزی و افزایش نقدینگی در اقتصاد میشود؛ لذا در یک کلام باید گفت اصرار بر تبدیل ارزهای نفتی به ریال، اشتباهی ابتدایی و بزرگ در اقتصاد ایران بوده که بدعتها و تبعاتی مخرب بر جای گذاشته است.
۳- سیاست تثبیت (سرکوب) نرخ ارز
حجم بالای منابع ارزی در اختیار بانک مرکزی (دولت ها) از یک طرف و نگاه سطحی دولتمردان نسبت به نحوه مدیریت نرخ ارز در کشور، منجر به این شد که همواره با هدف کنترل و تثبیت (بخوانید سرکوب) نرخ ارز، اقدام به تزریق و فروش بخشی از منابع ارزی دولت در نزد بانک مرکزی با نرخ های پایین تر از نرخ واقعی ارز نمایند. این سیاست اشتباه، تبعات بسیاری را بر نظام ارزی و اقتصاد کشور بار نمود از جمله اینکه:
- منجر به فشرده شدن فنر نرخ ارز و پایین نگه داشتن مصنوعی و غیرپایدار آن می شد.
- در طول مدتی که نرخ ارز به صورت غیرواقعی پایین بود، به علت ارزان بودن ارز، تولیدات خارج از اقتصاد به صرفه تر از تولیدات داخل می شد و این خود منجر به افزایش واردات و وابستگی اقتصاد در بسیاری از کالاهای واسطه و مصرفی به خارج می شد و البته تضعیف تولید داخل را در پی داشت.
- اما با آزاد شدن فنر نرخ ارز (به علت افزایش سرسام آور نقدینگی و تورم و به تبع آن، افزایش نرخ حقیقی ارز) که غیرقابل اجتناب است، اقتصاد با شوک های مخرب و بی ثباتی شدید مواجه می شود که با تشدید بیش از پیش تورم، موجب کاهش شدید قدرت خرید مردم (گسترش و توزیع فقر) از طرفی، ایجاد مشکلات در بخش تولید (به علت وابستگی تولید به نهاده های خارجی) از طرف دیگر، و ایجاد رکود تورمی در اقتصاد (به علت کاهش تقاضا در بسیاری از بازارها) می شود.
- معمولاً در زمان ارزانی کاذب ارز و نیز در بحبوحه آزاد شدن فنر نرخ ارز، افرادی که از رانت دسترسی راحت به منابع ارزی و نیز رانت اطلاعات از تغییرات نرخ ارز برخوردار هستند، اقدام به خرید و خروج ارز (سرمایه) از کشور می کنند. بر اساس برخی تخمین ها، تنها در سال های اخیر بیش از 100 میلیارد دلار ارز از کشور برای اموری همچون خرید خانه در ترکیه خارج شده است. این خروج سرمایه از کشور را باید هدررفت سرمایه تعبیر نمود.
- تمرکز بانک مرکزی بر روی مدیریت نرخ ارز و نظام ارزی در طول این مدت، باعث شده که این نهاد پولی مهم از جایگاه و وظیفه اصلی خود که مدیریت نظام پولی و تورم بوده، بالکل خارج شده و استقلال و مهارت کافی را برای تنظیم گری و مدیریت نظام پولی در طول این مدت به دست نیاورد. ماحصل این کج کارکردی، می شود عملکرد ناصحیح و پرریسک بانکها و مؤسسات مالی خصوصی که منجر به شکل گیری صدها هزار میلیارد تومان بدهی و معوقات در نظام بانکی می شود.
۴- ایجاد مخارج پایدار توسط دولت به پشتوانه درآمدهای ناپایدار نفتی
دولت ها با مواجه شدن با افزایش موقت درآمدهای نفتی - که به واسطه افزایش قیمت نفت یا استحصال نفت رخ می دهد – با گمان افزایش دائمی درآمدهایشان از این محل، اقدام به تعریف مصارف و مخارج جدید می کنند. به عبارتی اقدام به کندن چاله ها و بعضاً چاه هایی می کنند با این گمان که زین پس می توان با درآمدهای حاصل از نفت آنها را پر کرد. اما از آنجا که منابع جدید نفتی همواره از پایداری برخوردار نیستند، با کاهش این منابع، دولت می ماند و مخارجی که برایش منابعی ندارد. این مسئله در کنار اینکه اساساً بکارگیری منابع ارزی نفت برای مصارف ریالی دولت از هیچ منطق اقتصادی پیروی نمی کند، کسری بودجه ساختاری دولت در اقتصاد ایران را رقم زده است. تأمین این مصارف پایدار در نهایت از محل استقراض از بانک مرکزی صورت گرفته که خود ایجاد نقدینگی و تورم جدید را به دنبال داشته است.
نکته جالب توجه این است که بدهی حاصل از این استقراض های متعدد دولت از بانک مرکزی، در نهایت با روشهایی چون ارزشگذاری مجدد و گرفتن مابه التفاوت تسعیر داراییهای خارجی دولت نزد بانک مرکزی، به صورت ظاهری و اسمی تسویه می شده است و دولتمردان همواره مدعی پاکدستی و عدم هیچ گونه استقراض از بانک مرکزی (مردم) بوده اند. البته که با بازی های حسابداری و شگردهای ترازنامه ای، این حرفشان را درست جلوه می دادند.
۵- واردات بی رویه کالاهای مصرفی و لوکس
همانطور که گفته شد، دسترسی به منابع سرشار ارزی از ناحیه فروش نفت و از طرفی، میل دولتمردان به افزایش سریع و عجولانه رفاه مردم به منظور کارامدنمایی دولت خود، منجر به افزایش واردات به منظور کنترل قیمت ها و تنظیم بازارها (به زعم ایشان) می شود که تبعات مختلفی از جمله تضعیف تولید داخل از صرفه انداختن آن، به علاوه وابستگی نهاده ای تولید داخل به خارج اقتصاد می شود. اما در این میان، اعطای مجوز واردات برخی کالاها که ضروری نبوده و بلکه در زمره کالاهای لوکس نیز بعضاً قرار می گیرند، علاوه بر هدر دادن منابع و سرمایه های ارزی کشور و تبعات فوق الذکر، فرهنگ، الگو و رفتار مصرفی مردم را دستخوش تغییر نموده و بروز و ظهور شکاف طبقاتی را در پی خواهد داشت. نمونه بارزی از آن، ترویج کالاهای غیرضرور و تجملاتی در زندگی مردم و فرهنگ مصرفگرایی و رژه ماشین های لوکس در سطح جامعه است.
۶- رانت محوری به جای شایسته محوری در تعیین مناصب
مادامی که نگاه حاکم در بین کاندیداها و مدعیان مناصب دولتی و حکومتی این باشد که منابع و ثروت عظیمی تحت امر و اختیار این مناصب وجود دارد که تنها شرط دسترسی به آنها جلب نظر و آراء مردم و موفقیت در انتخابات است، طبیعی است که شاهدیم هر فرد و گروه ناآشنا با امور حکمرانی و تخصصی، پا به عرصه مدیریت کلان کشور گذاشته و برای رسیدن به این مناصب دست به هر کاری می زند. این است که باعث می شود پای پول های کثیف، بازی های رسانه ای و جنگ روانی در انتخابات باز شود و خود به مانعی بزرگ در مسیر تحقق دموکراسی واقعی در کشور تبدیل گردد.
اما با راه یابی یک گروه و جناح به عرصه مدیریت کلان کشور به پشتوانه حمایت های مالی آشکار و پنهان جریان های خاص، تعیین مدیران سطوح عالی، میانی و حتی پایین دستی کشور نیز تحت تأثیر این فضا و ارتباطات فاسد شکل می گیرد و شاهد گسترش رانت و فساد در بدنه اجرایی و حاکمیتی کشور و در نهایت، حاکمیت رابطه به جای ضابطه در کشور خواهیم بود. این گونه است که زنجیره انتخاب افراد ناشایست و نابلد با انگیزه های انحرافی و ناسالم، در سطوح و لایه های مختلف تصمیم گیری و اجرایی در کشور فراهم شده و نتیجه آن چیزی جز پمپاژ فساد، ناکارامدی و گستره وسیع تصمیمات و اقدامات اشتباه و پرهزینه در کشور نخواهد بود.
۷- احساس بی نیازی و استقلال دولت نسبت به بخش خصوصی (تولید داخل)
وقتی دولتمردان محل اصلی تأمین منابع مالی مورد نیاز دولت را در جایی غیر از تولید و بخش خصوصی ببینند، طبیعتاً آنگونه که باید، در صدد تنظیمگری، تسهیل گری و حمایت از بخش ها و فعالیت های مختلف اقتصادی و تولیدی بر نمی آیند. چرا که:
- اولاً خود را وابسته به فعالیت و برونداد این بخش نمی دانند؛
- ثانیاً همانگونه که در تبیین عامل بخش قبل بیان شد، افرادی که در مناصب حساس و تعیین کننده قرار می گیرند و برای این منظور انتخاب می شوند، عمدتاً مبتنی بر معیارها و سلایق جناحی و گروهی انتخاب شده و از آشنایی یا مهارت و تجربه کافی در مدیریت حوزه تحت امر خود برخوردار نیستند؛ لذا قوانین و مقرراتی هم که برای این منظور وضع می کنند از کارامدی، اثربخشی و دقت کافی برخوردار نیست؛
- ثالثاً از آنجا که در فضای موجود، تقویت و حمایت از بخش خصوصی و تولید، با برداشت و اقداماتی سطحی و حتی مخرب (همچون اعطای انرژی و نهاده ارزان از طریق تخصیص یارانه های قیمتی و غیرمستقیم) و در یک کلام رانت پاشی صورت می گیرد، حتی این بخش خصوصی است که در حیات و بقای خود، وابسته به یارانه و رانت دولت بار می آید و بالاتر از آن، دولت به واسطه اعطای رانت ها و یارانه های مختلف مستقیم و غیرمستقیم به بخش های تولیدی، خود را محق دخالت در امور آنها و حتی کنترلهای قیمتی و بازاری در برخی محصولات دانسته و با تعیین نرخ های دستوری و غیربهینه، موجبات ایجاد اختلالات و اصطکاکات متعدد در حوزه تولید و بخش خصوصی را فراهم می کند.
ماحصل موارد ذکرشده در فوق تضعیف هرچه بیشتر بخش خصوصی (مردمی) در اقتصاد و تبدیل آن به بخشی نحیف، وابسته و طفیلی خواهد بود.
۸- از بین رفتن نگاه بلندمدت و راهبردی در مدیریت کلان کشور
با تشریح عوامل حاکم بر فضای مدیریتی و اجرایی کشور در بخشهای قبل، اکنون تشخیص این امر که چرا کشور ما در طول دهههای متمادی از خلأ و نبود هدف و راهبرد کلان و جامع در حوزههای اقتصاد، سیاست خارجی، سیاست داخلی، فرهنگ و اجتماع رنج میبرده امر سختی نیست. به واقع، یکی از هزینههای سنگینی که در قبال حاکم شدن عوامل پیش گفته بر فضای تصمیم گیری و اجرایی کشور بر آن بار شده است، عدم ثبات رویه در حکمرانی کشور و قربانی شدن مصالح و سرنوشت مردم و جامعه در بلندمدت بود که اکنون با گذشت قریب به ۵ دهه شاهد هستیم که چه هزینههایی بر زندگی مردم و سرنوشت جامعه تحمیل شده است. در یک کلام، فشار اقتصادی و روانی کنونی بر مردم و نارضایتی فعلی آنان، بدون شک، حاصل تسلط عوامل و روندهای ذکرشده در بالا در طول این ۵ دهه بوده است و نام بردن از هر عامل دیگری همچون تحریم، قطعاً آدرس اشتباه دادن به حکمرانان است.
تلاشهای پراکندهای که در طول این مدت از سوی دولتهای مختلف صورت گرفته را نمیتوان در یک راستا و هم افزا تعبیر نمود. بلکه هر دولت به صلاحدید خود اقدام به ریل گذاری، تصمیم گیری و اقدام نموده است و سرمایههای کشور را با تشخیص خود صرف نموده است بدون این که به عواقب بلندمدت اقدامات خود اشراف و آگاهی کامل داشته باشد. این گونه است که شاهدیم بسیاری از خطاهای راهبردی را نه یک بار بلکه دو یا چند بار تجربه نموده ایم و مسیرهای اشتباه تجربهشده پیشین را دوباره آزمودیم و در عمده موارد تنها هرزهکاری و درجا زدن کشور حاصل تلاشها و هزینههای سنگین دولتمردان بر کشور بوده است. تنها راهبردی که دولتمردان ما به صورت متحد و یکپارچه بر آن پایبند بوده اند، به تعویق انداختن یا بهتر بگوییم، سرپوش گذاشتن بر مسائل اصلی اقتصاد کشور یعنی تورم، بیکاری، نابسامانی تولید و در یک کلام، اقتصاد نفتی بیمار ایران بوده است. به جای درمان اساسی این بیماری مزمن، همه دولتها همواره به سرکوب علائم بیماری کفایت کرده اند و با مُسکنهای نفتی، به سرکوب و پنهان کردن معضلات اقتصاد کشور پرداخته اند. این است که پس از ۵ دهه، شاهد آنیم در قبال رشد ۲.۲ برابری تولید حقیقی کشور، نقدینگی با رشدی ۵۰.۰۰۰ برابری مواجه شده و اکنون افسار کنترل این دیو نقدینگی از دستان حاکمان نیز خارج شده است.
۹- مواجهه ناصحیح با عوامل بیرونی همچون تحریم
مدیرانی که از اساس نابلدی، رانتجویی، اهمال کاری و محافظه کاری را سرلوحه کار خود قرار داده اند، آشکار است که در قبال پدیده و مسئله ای به نام "تحریم" نیز به جای نگاه و تحلیل از منظر درست و حقیقی آن، دچار مغالطه و بلاهت شده و با آن به عنوان یک «علت» و نه «معلول» وضع موجود مواجه می شوند. تحریم در یک کلام، ابزاری برای فشار به فرد یا گروه مورد نظر، از محل نقاط ضعف و وابستگی های آن است. تحریم علت ضعف نیست، بلکه نشانه آن است. برای مقابله با تحریم، نباید به سراغ عامل تحریم کننده برویم. بلکه باید سراغ نقاط ضعف خودمان برویم و بهانه و ابزار را از دست تحریم کننده در آوریم.
راهبرد تکیه بر تعامل با تحریم کننده با هدف کاستن از تبعات تحریم، همان آدرس اشتباهی است که در قبال این پدیده نیز همچون سایر پدیده ها - مثل اقتصاد نفتی - از سوی دولتمران ناآگاه و نابلد داده می شود و به جای توجه دادن افراد و مسئولین به ریشه اصلی مسئله که همانا نقاط ضعف اقتصاد کشور است، دلیلی انحرافی و غیرواقعی را مطرح و برای رفع آن، همه را ملزم به تلاش و هزینه دادن می کنند. گویا دولتمردان ما همواره عادت بر معلول درمانی دارند و با علت درمانی بیگانه اند.
جمع بندی
کلام آخر این است که مسئله نفرین منابع (Resource Curse) در اقتصاد، زمانی مشمول یک کشور برخوردار از منابع خدادادی می شود که حکمرانان اقتصادی روش صحیح بهره برداری از این ثروت کلان را مورد توجه قرار ندهند و با نگاه یک درآمد و نه سرمایه ملی، اقدام به صرف و هزینه کرد آن نمایند. اقتصاد ایران نیز در طول 5 دهه گذشته که از وفور درآمدهای حاصل از فروش سرمایه نفتی اش بهره مند بود، به خاطر عدم توجه و پایبندی به این اصل اولیه و ساده، به آسیب های متعددی از جمله بیماری هلندی، تورم مزمن و پایدار، بیکاری و رکود، تضعیف بخش خصوصی، رانت و فساد گسترده و در یک کلام، اقتصاد نفتی مبتلا گردیده است.
رهایی و نجات اقتصاد ایران از دام موجود، منوط به فهم و اراده برای بازگشت به این اصل ابتدایی و حیاتی است. برای این منظور، جدایش بودجه های ریالی و ارزی کشور در قلب اصلاحات ساختار بودجه و توجه به مقوله برنامهریزی راهبردی بلندمدت، و از طرف دیگر تأمین منابع ریالی پایدار برای دولت و از طرف سوم، اصلاح روندهای حاکم بر نظام بانکی و رفع ناترازی آن، باید سرلوحه حکمرانان خردمند اقتصادی قرار گیرد. البته در شرایط موجود، دموکراسی ناقص کشور و ساختار اقتصاد سیاسی، مهمترین مانع تحقق هرگونه اصلاح بنیادین روندها و ساختارها خواهد بود. برای این منظور باید اصلاح ساختار حکمرانی و سیاست داخلی کشور را در دستور کار دو راه ثروتمند شدن در کشور ایران قرار داد که بحث آن در مجالی دیگر قابل ارائه است.
در یك كشور ثروتمند، عدم تأمین نیازهای اولیه عامل اعتراض است
تهران- ایرناپلاس- فكوهی معتقد است: پیش شرط مدیریت مسأله مسكن این است كه دستاوردهای دموكراتیك در سبك زندگی و زندگی روزمره و حق تعیین سرنوشت را در جامعه تثبیت كنیم و به حاكمیت قانون و سلامت قوای سهگانه برسیم.
وضعیت مسكن در پایتخت به موقعیتی بحرانی رسیده است، 42 درصد جمعیت تهران اجارهنشین هستند این در حالی است كه بیش از 500 هزار خانه خالی در این شهر وجود دارد و در برخی مناطق شاهد افزایش 70 درصدی اجاره بها بودهایم. برای بررسی این وضعیت گفتوگویی با ناصر فكوهی استاد انسانشناسی دانشگاه تهران داشتیم.
او میگوید: حق مسكن از نیازهای عمومی است كه دولت باید برای تأمین آن اقدام كند و این بخش را از حیطه سوداگری و منطق سود بیرون بكشد.
متن گفتوگو با دكتر فكوهی را در ادامه میخوانید:
ایرناپلاس: شما در حوزه تخصصی خود، انسانشناسی شهری بر حق دموكراتیك نسبت به شهر تأكید داشتهاید. از این منظر تحلیل كلیتان از وضعیت اسكان شهری در ایران و بحث مسكن به ویژه در كلانشهری چون تهران چیست؟
فكوهی: دو بحث را نباید با یكدیگر درهم آمیخت و البته هر دو اهمیت دارند؛ یكی مفهوم «حق بر شهر» است كه این مفهوم عمدتا متعلق به هانری لوفبور فیلسوف و جامعهشناس فرانسوی است و در سالهای اخیر در همه دنیا از جمله در ایران بسیار به كار رفته است و دیگری مفهوم «حق مسكن» كه مفهومی است كه حداقل از قرن نوزدهم مطرح بوده و شاید یكی از مهمترین استنادهایی كه میتوان برای آن ارائه كرد، كتاب انگلس با عنوان «وضعیت طبقه كارگر در انگلستان» (1845) است كه در همان زمان یكی از بدترین بحرانهای مسكن را به دنبال صنعتی شدن تجربه میكرد.
من در اینجا به موضوع اول نمیپردازم و فقط این را میگویم كه حق بر شهر و حق بر فضای شهری به گونهای كه لوفبور بیان میكند یك حق دموكراتیك برای استفاده از فضای عمومی و آزادیهای مدرن در چارچوب دولتهای مدرن است كه تمایل به محدود كردن این آزادیها دارند. در این باره تاكنون بارها سخن گفتهام و در اینجا بحث خود را به موضوع مسكن محدود میكنم.
وضعیت مسكن در كلانشهرهای ایران و حتی شهرهای بزرگ، كاملا در منطقی قرار دارد كه در سراسر جهان مدرن سرمایهداری شاهدش هستیم؛ بحران مسكن در دو شكل عمده كمبود و كیفیت پایین مسكنهای در دسترس، امروز تقریبا در سراسر جهان به جز كشورهای توسعهیافته دارای نظام سوسیال دموكراسی به شكل حادی وجود دارند. در كشورهای توسعهیافته بدترین وضعیت در كشورهایی وجود دارد كه فاقد نظامهای حمایت از فرودستان هستند، نظیر ایالات متحده كه دهها میلیون نفر از مردم آن در بدترین شرایط قابل تصور در خیابان یا در چادر و كانكس و غیره زندگی میكنند. در كشورهای پیشرفته سوسیال دموكرات نظیر كشورهای اسكاندیناوی و شمال اروپا بحران مسكن تقریبا وجود ندارد و به بهترین وجه مدیریت میشود. این در حالی است كه برخی دیگر از كشورهای اروپای غربی كمابیش این بحران را تجربه میكنند كه البته بیشتر از آنكه شكل نوعی نداشتن مطلق سرپناه را داشته باشد شكل وضعیت نابسامان مسكن برای فقرا و فرودستان را نشان میدهد.
ایرناپلاس: وضعیت جهان سوم در داشتن سرپناه یا مسكن چگونه است؟
فكوهی: بدترین وضعیت بحرانهای مسكن نیز در كشورهای در حال توسعه، فقیر، فاسد، استبدادی و عقب نگه داشته شده جهان سوم دیده میشود مثل بخشهای بزرگی از آمریكای لاتین، آفریقا و آسیای جنوبی و شرقی است این وضعیت وقتی شكل بسیار مصیبت بار به خود میگیرد كه بحران مسكن یعنی كمبود و نبود كیفیت مسكن برای فرودستان با یك بحران دیگر اجتماعی یا فرهنگی نیز همراه میشود، مثل ویرانیهای ناشی از یك واقعه اقلیمی (سیل و زلزله)، جنگ و تنشهای قومی و نژادپرستی و غیره.
ایرناپلاس: در ایران چطور؟
فكوهی: در ایران پیشینه بحران مسكن به سال های دهه 1340 میرسد یعنی زمانی كه رشد شتابزده دو راه ثروتمند شدن در کشور ایران شهرها آغاز شدند و جمعیتهای بزرگ روستایی كه با فقر بزرگی نیز روبهرو شده بودند برای دستیابی به ثروتهای نفتی جدید روانه شهرهای هرچه بزرگتر و به ویژه تهران شدند. در این حالت، ما تقریبا همان وضعیتی را تجربه كردیم كه اروپا در اواخر قرن نوزدهم یعنی گرانی زمین شهری از یكسو و نیاز به لشكر روستاییان فقیر برای پركردن كارخانههای تازه تأسیس صنعتی از سوی دیگر كه منجر به شكل گرفتن حومهها و حاشیهنشینیهای شهری بود كه در تهران تا پیش از انقلاب در قالب گودنشینی و حلبینشینی وضعیت بسیار اسفباری را نشان میداد. از این رو یكی از مهمترین تقاضاهای مردمی در هنگام انقلاب 1357 یافتن راهی برای حل مشكل مسكن بود. البته سوء مدیریت در این زمینه سبب شد كه هر چند گودها و حلبینشینها موقتا تخریب شوند اما مشكل مسكن و فقر فرودستان شهری به جزایر درونی شهر منتقل شود. همچنین حاشیهنشینی پس از مدتی بار دیگر در قالب ساخت و سازهای شكننده ظاهر شدند و نتیجه تهایی آن شد كه امروز ما هم فضاهای درونی شهری شكننده را داریم و هم فضاهای حاشیهای كنارههای شهر را. مشكل و دلیل اصلی در همه این موارد رشد یك نظام سرمایهداری مهارگسیخته و ضداجتماعی و پولمحور بود و هست كه تنها هدف را برای خود افزایش سود بلافصل و كوتاهمدت میبیند و هیچ دركی از پیامدهای سوء مدیریت شهری و بیتوجهی به نیاز مردم به این امر ندارد.
ایرناپلاس: و نتیجه این عملكرد به كجا رسید؟
فكوهی: در حال حاضر این سیاست نولیبرالی سبب شده كه زمین و مسكن تبدیل به كالاهایی شوند كه به شدت در آنها سوداگری انجام شده و بحران مسكن هر روز شدت بیشتری به خود میگیرد. البته ما در وضعیتهای وحشتناكی همچون هند و پاكستان و بنگلادش نیستیم كه كارتونخوابی و نبود مطلق سرپناه به صورت وسیع در جامعه به چشم بخورد، اما این وضعیت رو به گسترش است. ثروت ایران با آن كشورها قابل مقایسه نیست، بنابراین ظرفیت تحمل فقر بسیار پایینتر و از این لحاظ پتانسیلهای شورش شهری به همان میزان بالاتر است. دولت و مسئولان باید توجه داشته باشند كه در یك كشور ثروتمند با شهرهای چندمیلیونی سوءمدیریت در تأمین نیازهای اولیه نظیر آب، فاضلاب، برق، مسكن و بهداشت، میتواند آثار و تبعات كوتاه و میانمدت شدیدی داشته باشد؛ از نارضایتیهای كوچك تا شورشهای بزرگ و مخرب كه صدها و بلكه هزاران بار هزینه بیشتری از سرمایهگذاری برای تأمین نیازهای مردم در این زمینهها دارند.
ایرناپلاس: آمارها نشان از آن دارد بیش از 500 هزار خانه خالی از سكنه وجود دارد، درحالی كه افزایش 83 درصدی اجاره نشینی طی یك دهه گذشته را شاهد بودهایم. در این شرایط آیا میتوان گفت با پدیده «بحران مسكن» مواجهیم؟ علل و پیامدهای این وضعیت به لحاظ اجتماعی چیست؟
فكوهی: همان گونه كه گفتم وضعیت مسكن در ایران هرچند در سطح بدترین كشورهای در حال توسعه نیست، اما به نسبت ثروت و جوانی جمعیت كشور و ظرفیت قابل تحمل فقر در جامعه میتوان از یك بحران در زمینه مسكن صحبت كرد. این امر لزوما به میزان اشتغال یا خالی بودن مسكنها در سطح شهر مربوط نمیشود. آن موضوع بیشتر حاكی از یك سوء مدیریت در زمینه اداره فضا در شهرهای مدرن است. اینكه میبینیم خانههای خالی زیاد هستند نشان میدهد كه نظام مالیاتی مشكل دارد و همچنین كالایی شدن زمین و مسكن سبب ایجاد سود و ارزش افزود زیادی در این زمینه میكنند كه محاسبه نشده و بنابراین مسكن را به یك كالای قابل سرمایهگذاری منفعل تبدیل میكند. افزون بر این، در اینجا ما شاهد نبود سیاستگذاریهای درست تولید و توزیع ثروت در جامعه هستیم كه سرمایهها را به سمت كالاهای پایدار در دراز مدت می برند. این ها بیشتر از آنكه دلیل بحران مسكن باشند معلول آن هستند. حوزه سیاسی همان طور كه در بسیاری دیگر از زمینه های اجتماعی بحران ایجاد كرده در اینجا نیز بحرانزایی میكند. دلیل اكثر این موارد نیز آن است كه این حوزه درك درستی از مدیریت مدرن شهری ندارد و تمایلش آن است كه شهرهای توسعه یافته چند میلیون نفری با جمعیت تحصیلكرده و جوان خود را با روش هایی كه بیشتر شایسته اداره یك روستای كوچك است مدیریت كند كه روشن است چنین كاری شدنی نیست.
پیامدهای این امر نیز در كوتاه و میان مدت، شورشهای شهری است كه در چرخههای باطل می توانند شدت هر چه بیشتری بیابند و در درازمدت باعث از میان رفتن امنیت و صلح اجتماعی می شود كه خود پی آمدهای بسیار وخیمی دارد از جمله فرار سرمایهها، مهاجرتهای گسترده، عدم دو راه ثروتمند شدن در کشور ایران قابلیت مبادله با سایر كشورها و انفراد بینالمللی و به همان میزان شكننده شدن از لحاظ درونی و برونی.
ایرناپلاس: به نظرتان دولت بعنوان نهاد تأمینكننده نیاز عمومی چه نقشی در این موقعیت باید بازی كند؟
فكوهی: ما الگوهای بسیار زیادی برای مدیریت مسأله مسكن داریم كه البته پیاده شدن آنها نیاز به شرایط اولیهای دارد كه اگر آنها را نداشته باشیم همواره با خطر تخریب این الگوها و یا بازماندن آنها از اجرایی شدن و غیركارا شدنشان روبهرو هستیم. شرایط اولیه آن است كه بتوانیم دستاوردهای دموكراتیك در سبك زندگی و زندگی روزمره و رابطه با فضا و زمان و حق تعیین سرنوشت را در جامعه تثبیت كنیم و به حاكمیت قانون و سلامت قوای سهگانه برسیم. دوم آنكه بتوانیم شرایط وارسی و نظارت گسترده دروندولتی (نظیر سازمان برنامه و بودجه و هیأتهای نظارت كارا) و بروندولتی (مطبوعات و شبكههای آزاد رسانهای) داشته باشیم و سوم آنكه باید با تدوین و اجرای مناسب گروهی از قوانین اقتصادی در زمینه مالیات، مبارزه با فساد مالی و فرایندهای پولشویی و رانتخواری، به سوی اقتصادی نه كاملا سالم ولی نسبتا سالمتر برویم. این شرایط را نباید به صورت مطلق در نظر گرفت به معنای دیگر هر قدمی هرچند كوتاه كه به سوی این شرایط برداشته شود میتواند وضعیت را كمی بهتر كند. تجربه كشورهای گوناگون دنیا نشان داده است كه فساد اداری و سیاسی را نمیتوان به كلی از میان برد اما میتوان آن را تا حد زیادی كاهش داد.
اگر این شرایط اولیه فراهم شود راه برای مدیریت مناسب فضا و زمان شهری تا حد زیادی باز خواهد شد. امروز حتی در كشورهای بسیار پیشرفته صنعتی با پیشینههای 200 ساله دموكراتیك، مشكل مسكن و گاه حتی بحران مسكن دیده میشود. اما همه چیز نسبی است و باید دانست كه بدون حركت به طرف بهبود مدیریت سیاسی و اجتماعی نمیتوان امیدی به موفقیت در زمینه مدیریت تخصصی مسكن و یا از طرق قانونگذاریهای ویژه در این زمینه داشت.
ایرناپلاس: شما به عنوان متخصص این حوزه چه برنامه اجتماعی را برای بهبود وضعیت اسكان و حق به شهر در عرصه مسكن پیشنهاد میدهید؟
فكوهی: اگر اندكی به شرایط تاریخی بیندیشیم، میتوانیم راههای پیشنهادی زیادی بیابیم. وقتی جنگ جهانی دوم پایان یافت، اروپا به پهنهای تخریب شده تبدیل شده بود كه در آن نیاز به مسكن به شدت افزایش یافته بود. همین نیاز میتوانست بسیار خطرناك باشد و به شورشهای شهری دامن بزند و یك بحران بزرگ سیاسی – اجتماعی ایجاد كند. به همین دلیل به سرعت سیاستگذاران در این زمینه وارد عمل شدند و با وضع قوانینی سخت در حوزه زمین و مسكن از جمله قوانین شدید مالیاتی بر ارزش افزوده از حركت سرمایههای سوداگرانه به طرف این حوزهها جلوگیری كردند. امروز هفتاد سال پس از پایان جنگ، هنوز این قوانین در جای خود هستند و هرچند ساخت و ساز بخشی پردرآمد و پرسود از لحاظ اقتصادی است اما سوداگری و ارزشافزایی سرمایهای در اروپا از طریق معامله بر زمین و مسكن امكانپذیر نیست. سالمسازی گستردهای كه در این زمینه انجام شد و اروپا را از خطرات بزرگ سیاسی نجات داد. درست همانگونه كه به صورت معكوس، عدم توجه به این امر در آمریكا بحران كنونی را با سیاستمدار پوپولیستی چون ترامپ ایجاد كرده و اساس دموكراسی آمریكایی را به خطر انداخته است. لذا به گمان من، باید در مقام نخست شرایط پیش گفته برای زمینهسازی بهبود وضعیت را در این حوزه (كه برای حوزههای دیگر نیز صادق است) فراهم كرد و در مقام بعدی، به طور خاص دست به تدوین قوانین و ضوابطی زد كه هرگونه سوداگری، رانتخواری، پولشویی و سایر خلافهای مالی را با استفاده از زمین و مسكن و مستغلات متوقف كنند. در غیر این صورت، بحران مسكن صرفا در سطح مسكن باقی نمانده و به حوزههای دیگر نیز سرایت خواهد كرد.
ایرناپلاس: بطور ویژه نقش و عملكرد بورژوازی مستغلات را در موقعیت كنونی مسكن چگونه ارزیابی میكنید؟
فكوهی: سخن گفتن از «بورژوازی» مستغلات به نظر من چندان درست نیست. اصولا به نظر من، ما در ایران معاصر از دهه 1340 كه نطفههایی برای شكلگیری نوعی بورژوازی در معنای متعارف آن ایجاد شد، اما به دلیل دخالت سرمایههای دولتی، به نتیجهای نرسید و به همان دلایل بیشتر از آنكه با شكلی از اشكال «بورژوازی» روبرو باشیم با انواع «دزد سالاری» (kleptocracy)، رانتخواری و سوداگریهای گوناگون بر زمین و ساختمان و فرایندهای پولشویی روبهرو هستیم. البته برخی این موارد را مصداقهای سرمایهداری متأخر نولیبرالی میدانند كه به نظر من نیز چندان از حقیقت دور نیستند اما استفاده از واژه «بورژوازی» را در این موارد درست نمیدانم زیرا ما را به نوعی استناد تاریخی میكشد كه كاملا نادرست است.
اما به پرسش شما بدون توجه به آن واژه بازگردیم و به جای بورژوازی بگوییم سوداگران یا دلالان مستغلات و زمین و مسكن. در این صورت میتوانیم بگوییم كه پس از دوره نخست انقلاب یعنی دهه1360 كه تا حدی به دلیل جنگ و تازه بودن مطالبات انقلابی، وضعیت مدیریت میشد (البته با ضعفها و انحرافهای زیادی كه در اینجا نمیخواهم واردش شوم چون فرصتش نیست) ما از دهه 1370 یك اقتصاد نولیبرالی كاملا منطبق بر بدترین مدلهای آمریكایی را دنبال كردیم. با این تفاوت كه اگر در آمریكا مستغلات و زمین و مسكن به دلیل نبود قوانین و ضوابط كنترل به بحران مسكن رسیدهاند و از جمله در طول بیست سال گذشته میلیونها نفر را از خانههایشان بیرون راندهاند زیرا قدرت بازپرداخت وامهای خود را نداشتهاند، بنابراین در شرایطی كه در آمریكا باید بیشتر از نوعی بحران مالی قرضسالاری (debtocracy) در ریشه بحران مسكن نام ببریم. در ایران افزون بر آن رویكرد نولیبرالی ما مسأله رانتخواریها، اختلاسهای گسترده و پولشوییهای وسیع را نیز داشتهایم كه به دلیل نبود مدیریت و قوانین یا ضعف در اجرای آنها موقعیت را به مراتب حادتر كرده است و گرهگشایی از آنها را نیز به مراتب سختتر. به گونهای كه با تغییر دولتها نیز ما شاهد بهبودی در این زمینه نبودهایم و برنامههایی هم كه برای بهبود تعریف شدهاند، نظیر مسكن مهر، خود بیشتر از آنكه چارهای برای بحران مسكن باشند به باری اضافه و مشكلی جدید تبدیل شدهاند.
سریع ثروتمند شدن با دست خالی
میخوام بهتون رازهای پولدار شدن بدون سرمایه رو یاد بدم.
قصد دارم 6 تا شغل از شغلهای شرافتمندانهی روزگار رو معرفی کنم که باهاش زندگیتون اساسی دگرگون میشه.
پس اگر دنبال پولدار شدن سریع بدون سرمایه هستی، پایینتر منتظرتم 🙂
6 راه اساسی و کاربردی برای پولدار شدن سریع بدون سرمایه (یک شبه پولدار شو! )
1- با یک فرد پولدار ازدواج کنید 🙂
اگه دنبال پولدار شدن بدون سرمایه و سریع هستین، این یکی از راههاییه که میتونین بهش برسین. کم دردسر و پربازده!
میتونین با یه ازدواج ناقابل 😉 بار خودتونو ببندین و تا آخر عمر از این ثروت بادآورده لذت ببرین؛ البته به شرطی که آقا/خانم باد، به اندازهی کافی ثروت اندوخته باشه 🙂
2- کلاهبرداری کنید!
یکی از مشاغل شریف که به معنای واقعی کلمه میتونین کسب درآمد با دست خالی رو باهاش به وضوح تجربه و احساس کنید، شغل شریف کلاهبرداریه؛ که روز به روز هم به لطف ایزد منان، در حال پیشرفت و گسترشه!
تو این حرفه کسانی که خیلی پشتکار و اراده دارن، چند لول بالاتر میرن و از یک کلاهبردار دونپایه به یک اختلاسگر تمام و کمال، تغییر سمت میدن و ترفیع رتبه شامل احوالشون میشه 🙂 که خیلی هم پرستیژ و کلاس داره.
خدایی بازار کار خیلی خوبیم داره 😉
3- شرط بندی کنید!
البته این مورد، از موارد پولدار شدن سریع بدون سرمایه محسوب نمیشه.
اما اگه اندک سرمایهای واسه خودت دست و پا کردی، میتونی به این حوزه ورود کنی و اگه خیلی شانس باهات یار باشه، یک شبه.
چند برابر سرمایهای که داشتی رو به جیب بزنی و صد البته یکی دیگه رو به خاک سیاه مایل به پرکلاغی بنشونی!
البته باید هشدار بدم که در اغلب موارد، آقا/خانم شانس یار دیگرونه 🙂 و شما همون سرمایهی اندک رو هم که با خون و دل جمع کردی به باد فنا میدی!
اینم یه مصاحبهی جالب در مورد این موضوع:
با این اوصاف خود دانی …
4- فروشندهی محترم مواد مخدر شوید!
برای پولدار شدن سریع بدون سرمایه ، میتونید مواد فروش بشین!
درسته پرستیژ و جایگاه اجتماعی نداره ولی خب پولش خوبه!
نیازیم به سرمایهی اولیهی آنچنانی و پارتی نداره؛ از سازنده میگیری میرسونی دست اهلش!
5- ارث خانوادگی!
یکی از حلالترین پولهای بادآورده با بکگراند غصه 🙁
در واقع به عنوان یکی از مصادیق بارز سریع ثروتمند شدن با دست خالی محسوب میشه اما تا بینهایت غمانگیزه.
البته که پیشتر، موارد زیادی از این قبیل وجود داشته که ثابت کرده در این شرایط، ثروت بادآورده رو باد برده 🙂
6- در شرکتهای بازاریابی شبکهای فعالیت کنید!
همون شرکت هرمی خودمونه که میتونه یک راه برای پولدار شدن سریع بدون سرمایه باشه 🙂 ولی نکتهی اصلی اینجاست که از نظر اغلب کشورهای دنیا، فعالیت اقتصادی و بازاریابی این شرکتها، کاملاً غیرقانونیه.
پس اگه میخواین این راه رو انتخاب کنید حواستون باشه که گیر نیفتین 😉
و اما این هم از عوارض پولدار شدن ناگهانی 🙂 :
فارغ از مزاح، احتمالاً تا الآن متوجه شدین که سریع ثروتمند شدن با دست خالی، به صورتی که ما بهش میگیم “یک شبه” ، اساساً امکان نداره.
مگر اینکه قصد داشته باشین خدایی نکرده پا تو راه کج بذارین و یا کاملاً بر حسب شانس این اتفاق براتون رخ بده 😉
اما خب این نوید رو هم بهتون میدم که:
با وجود اینکه این اتفاق میمون 🙂 یک شبه قصد افتادن نداره اما میشه تسریعش کرد و یک کاتالیزگر داره!
پس راه پولدار شدن سریع بدون سرمایه چیه؟!
حالا دیگه به نظر میرسه که وقتش رسیده این کاتالیزگر رو بهتون معرفی کنم که در واقع از نظر من شاهکلید موفقیت تو هر زمینهایه و اون چیزی نیست جز: “آموزش و یادگیری”
یه قانون طلایی برای موفقیت (در هر زمینهای) هست که میگه:
اگر تا امروز به اون چیزی که میخواستی، نرسیدی؛ پس قطعاً چیزهایی که باید میدونستی رو یاد نگرفتی و کارهایی رو که باید میکردی، انجام ندادی 🙂
از این جمله میفهمیم آموزش دیدن و یاد گرفتن، مسئلهی خیلی خیلی مهمیه!
انگار اون کلید باغ رؤیا، یه چیزی درون خودمونه و درنهایت هم میتونه نمود بیرونی داشته باشه.
سرمایهگذاری روی خودتان، بهترین کاریست که میتوانید انجام دهید. تواناییهای شما چیزیست که نمیتواند از شما گرفته شود. شما میتوانید هر کاری را انجام دهید؛ اما اگر تواناییهایتان را گسترش دهید، یک دارایی فوقالعاده ارزشمند خواهید داشت که دهها برابربه سمت شما بازمیگردد.
چطور با صرفهجویی در سالهای عمر خود، ثروتمند شویم؟
جوابش تکراری ولی مهم و کاربردیه: معجزهی آموزش و یادگیری!
ارسطو در این زمینه میگه: ریشههای آموزش، تلخ، اما میوههاش شیرینه.
آموزش دیدن و یادگیری شاید فرآیند سختی باشه، اما با یادگیری شما میتونید مسیرهای سخت رو بدون ترس و با کمترین ریسک طی کنید.
به این معنا که شما بدون یادگیری و آموزش، مجبورید آزمون و خطا کنید و با این کار زمان زیادی رو از دست میدین.
طبیعتاً این فرآیند زمانی، با یادگیری میتونه به حداقل برسه.
سایر مطالب مرتبط :
اگر شما هم به دنبال این هستید که بدانید اصول کلی طرز فکر افراد موفق چگونه بوده است توصیه می کنیم مطلب زیر را حتماً مطالعه نمایید:
از مطالب با هم به این نتیجه رسیدیم که راه درست، فقط یادگیری مهارتهای صحیح و کاربردیست، پس برای موفق شدن توصیه میکنیم که حتماً لینک زیر را هم مطالعه کنید.
یکی از کارهایی که میتوانید با دست خالی انجام دهید، پولدار شدن از طریق اینترنت است. اما قبل از آن باید آموزش ببینید. برای اطلاعات بیشتر روی لینک زیر کلیک کنید:
یکی بود، یکی نبود…
مرد میلیاردر پیش از شروع سخنرانی، خطاب به حضار:
از میان شما، کسی هست که دوست داشته باشه جای من باشه؟
همه دست بلند کردن و اشتیاقشون رو نشون دادن.
مرد میلیاردر ادامه داد:
با سه تا از دوستهایم، یک شرکت پشتیبانی راه انداختیم. اما هنوز به یک سال نرسیده، دو راه ثروتمند شدن در کشور ایران ورشکست شدیم با 50 میلیون بدهی!
به دنبال این اتفاق، یکی از دوستان از تیم ما جدا شد.
من و دو دوست دیگرم به راه ادامه دادیم و ایدههایمان را به مرحلهی تولید رساندیم. بازار تقاضا جواب نداد و مجدداً ورشکست شدیم.
این بار با 200 میلیون! در اثر این اتفاق، یکی دیگر از دوستان از ما جدا شد.
من و دوست سوم، مدتی بعد، شرکت جدید حمل و نقل راهاندازی کردیم. برای بار سوم با شکست مواجه شدیم.
این دفعه میزان ضررهای ما به نیم میلیارد رسید!
دوست سوم هم مستأصل شد و رفت.
تصمیم گرفتم با همسرم تجارت جدیدی رو راه بندازم. با همسرم تجارت رو شروع کردیم و تا صادرات کالا هم پیش رفتیم و به سوددهی رسیدیم.
همهچی خوب بود که در یک تصادف لعنتی، همسرم رو از دست دادم.
اوضاع بهم ریخت و تعادل مالیم رو از دست دادم و شرکت با 2 میلیارد بدهی ورشکست شد 🙁
چند سال بعد در مرز 57 سالگی، با پسرم شرکت جدیدی زدیم با محصول جدید!
اولش تقاضا خوب بود؛ اما با واردات بیرویهی نمونه جنس ما، فروش محصول افت کرد و باز ورشکست شدیم!
به دلیل درگیری با طلبکارها، به 7 سال حبس محکوم شدم و تمام اموالم مصادره شد.
به محض رهایی از زندان، استارت کار جدیدی رو زدم.
اما این بار موفق شدم و به سرعت رشد کردم و بدهیها رو تسویه کردم.
در حال حاضر شرکت من، 10 شرکت وابسته داره و یک هلدینگ بزرگه با حدود 10 هزار پرسنل.
مرد میلیاردر رو به حضار:
آیا بازم کسی هست که حاضر باشه مسیر من رو طی کنه و به این نقطه برسه؟
کسی دستش را بلند نکرد!
مرد میلیاردر با خنده گفت:
خیلیهاتون دوست دارید الآن جای من باشید اما حاضر به طی کردن مسیری نیستید که من طی کردم 🙂
کلام آخر
قطعاً پشت نتایج بزرگ، یه دنیا زحمت پنهانه و چیزی که ما میبینیم، فقط و فقط “نتیجه” است.
هیچ اتفاق خوبی بدون زحمت و تلاش رخ نمیده و پروسهی زمانی خودش رو نیاز داره.
درسته که با یادگیری میتونیم این پروسه رو کوتاهتر کنیم، اما به هر حال یک حداقل زمانی باید سپری بشه.
کسب درآمد با دست خالی هم امکانپذیره به شرطی که انتظار نداشته باشین سحر و جادو اتفاق بیفته و شب بخوابین و صبح، وسط یک زندگی لاکچری چشماتون رو باز کنید 😉
این متن، دیدگاه من راجع به موضوعی بود که ممکنه دغدغهی تعداد زیادی از آدمها باشه… دوست دارم نظر شما رو هم بدونم 🙂
مطالب مرتبط
برای ثروتمند شدن باید حتماً درس خواند؟ اگر برای شما هم این سوال پیش آمده توصیه میکنم مطلب زیر را حتماً بخوانید.
اینکه بدونیم آدمهایی بودهاند که با دست خالی و از صفر شروع کردهاند اما امروزه جز اقشار ثروتمند هستند میتونه الهام بخش خیلی ها برای ادامه یا حتی شروع مسیر باشه. در مطلب زیر سعی کردیم زندگی چند تن از این اشخاص رو تعریف کنیم و از چالشهای اونها بگیم.
در مطلب زیر هم سعی کردیم به شغل و منبع درآمد ثروتمندترین آدمها دنیا بپردازیم.
چگونه در ایران پولدار شویم شاید سوال خیلی از مردم جامعه باشه. به همین دلیل سعی کردیم در مطلب زیر به چند ایده برای کسب درآمد در ایران بپردازیم.
اگر سرمایه کمی داری و دوست داری که یک سرمایه گذاری داشته باشی، برو به مطلب زیر و به ایده هاش یک نگاهی بنداز.
آیا پولدار شدن سریع از طریق اینترنت امکان پذیر؟ اگر دوست داری جواب این سوال رو پیدا کنی، مطلب زیر رو حتماً بخون.
الگو گرفتن از نگرش و طرز فکر افراد موفق در هر زمینه میتونه کمک بزرگی به تسهیل مسیر پر پیچ و خم موفقیت داشته باشه. به همین دلیل ما سعی کردیم خلاصهای دلایل موفقیت آدمهای بزرگ و تأثیر گذار رواختیارتون قرار بدیم.
زهرا حیدری
7 دیدگاه برای “ سریع ثروتمند شدن با دست خالی ”
سلام به همگی
دوستان من از ۳ راه پول در میارم که الان بهتون میگم امیدوارم مفیدباشه براتون… نکتشو بگیر و برو…ببینید الان بازی های جذابی اومده که با بازی کردن میتونی پول دربیاری،بازی ccarو cpanبه صورتیه که باید ماشین بخرید که الان که قیمت ارز ccarتقریبا 1دلار هست با ۶۰۰ دلار میتونید یه ماشین بگیرید من خودم0.۴۰بودگرفتم،هم از قیمت ارز میتونید سود کنید هم با بازی توی خود سایت ماهیانه بین۴۰۰ تا۶۰۰ دلار حداقلش گیرتون میاد….
یه بازی های دیگه هم هست،اسمشmoney whale برای کسایی که سرمایه ندارن واااای این عالیه بازی میکنی و کم کم بهت دلار میده تقریبا۲ ماه بازیش کنی درآمد های خوبی بهت میده بازیشم خیلی سادس،یه کد معرف هم براتون میزارم که وارد کنید1676678 بهتون پاداش میده،شماهم که میخای به کسی معرفی کنی کد معرفت رو بهش بده به جفتتون امتیاز به شکل دلار میده ،هرچقد درآوردی راحتم برداشت میکنی..
( فقط به حرف های من بسنده نکن، توی یوتیوپ تحقیق کن)
موفق باشین
برای اولین باره که انقدر غرق یک مسئله شدم مقاله فوق العاده جذابی بود منم تقریبا سختی های زیادی کشیدم تا بالاخره یک زندگی خوب رو تجربه کردم از دست فروشی و مکانیکی و …. گرفته تا این سری آخر که به لطف خدا مدیر فروش شرکت آسیا نوین هستم درکل ممنون از تلاش و مقاله جذابتون
خیلی خوشحالم که تلاشهاتون کار خودش رو کرده.
قطعاً بدون این سختیها و تجربهی حاصل از آنها، موفقیت میسر نمیشد.
با آرزوی موفقیتهای بیشتر 🙂
هیچ کاری بدون زحمت وشکست به نتیجه نمیرسه
من دوست دارم از الان شروع کنم وراهی رو درپیش بگیرم که به ثروت برسم بدون اینکه کارغیرقانونی انجام بدم ومعتقدهستم موفق میشم
کاملاً با شما موافقم و اساساً زحمت و شکست پلههای موفقیته.
امید که روز به روز به هدف نزدیک و نزدیکتر بشید 😉